رادین میرزاییرادین میرزایی، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

رادین گل بی همتای زندگی

تولد حضرت علی بر همه پدران و بالخص بابا علی گلم مبارک

  روز پدر بر  پدران زحمت کش مخصوصا پدر رادین بابا علی مهربان مبارک باد بابا علی گلم روزت مبارک ؛ آرزوی رادین سلامتی روح و جسمت است انشاءالله که سایه پر مهرت همیشه بر سر ما باشد و اقبالت بلند باشد و خوشبختی را در کنار ما همواره احساس کنی و  در کارها همیشه موفق باشی و روز به روز  به موفقیتهای بسیاری دست بیابی و جیبهای پر پول و سلامتی همواره همراهت باشد   اینم یک کارت پستال زیبا از طرف رادین پسر عزیزمان تقدیم به بابا علی به مناسبت روز پدر     اینم یک مطلب جالب از طرفاحساس پسر هایی مثل رادین  برای تمام پدرها  پدر و پسر داشتن صحبت میکردن...
5 خرداد 1392

رادین رفته آتلیه به مناسبت 3 سالگیش

طبق روال هر سال برای گرفتن عکس تولد به یادبود  به آتلیه میریم و قرار شده که امسال هم برای ناناس مامان عکس آتلیه ای شیک بگیریم و به خاطر اصرار زیاد مامان جون و مامانی قرار شده  بر خلاف عقیده من چند عکس شما هم به خانواده ها بدیم هر چند که عکس گل پسرم تو کامپیوتر های دو خانواده فراوان هست.   ساعت ٢ بعد از ظهر با بابا علی قرار شد بریم آتلیه ولی نه اون آتلیه ای که برای یک سالگیت رفتیم من امیدوارم بودم که مثل همیشه ناناس مامان همکاری بیشایبه داشته باشه ولی از آن جا که ساعت ٢ بعد از ظهر بود و آقا رادین وقت خوابش بود همکاری رضایتمندی نکردی و با تلاش بسیار به همون چند عکس اول بسنده کردیم و این بر خلاف ع...
1 خرداد 1392

تولد سه سالگیت مبارک عزییییییزم

      تولدت ٣ سالگیت مبارک ثمره عمر بابا و مامان  آرزومند آرزوهای بلندت هستیم  در جشن تولدت عزیزم همه انگشترن تو نگینی سلامی به سرسبزی درختان زیبای بهاری به گل سر سبد مامان و بابا به رادین عزیزمان که تک درخت همیشه سبز بهار زندگیمون است .  در همین جا یک عذر خواهی از مامان و بابا پذیرا باش که چند روز مراسم جشن تولدت را دیرتر برگذار کردیم .لازم به حاشیه رفتن نیست که در این مطلب فقط از مراسم شادی تولدت می نویسم و  دیگر هیچ. گل پسرم ١٥ بهمن سال ١٣٨٨ به دنیا آمده ولی بخاطر این که روز تولدت روز یکشنبه بود ...
1 خرداد 1392

29 فروردین روز عقد عمو مهدی و شیرین خانم

٢٩ فروردین روز مراسم عقد عمو مهدی و شیرین بود و تصمیم گرفتیم که همگی به این مراسم برویم رادین برای اولین بار است که به مراسم عقد یکی از نزدیکان میره و از این بابت خوشحال و خندان است .آخه مگه می شه رادین برای مراسم عقد عمو مهدی که این قدر به همدیگه التفات و محبت دارند نیاد اصلا و ابدا ....... مراسم در یک دفتر خانه در میدان شهدا بود و بعد از انجام مراسم  عقد همگی به خانه مامان جون رفتیم و چون رادین  خوابیده بود و خاله یاسی هم در منزل ما تنها بود به خانه برگشتیم و حدود ساعت ٩ به خونه خاله بابا یعنی مامان شیرین جون رفتیم که به صرف شام دعوت شده بودیم  . رادین عزیزم کلی رقصیدی و شادی کردی و یک روز متفاوت...
10 ارديبهشت 1392
1